يکشنبه اين هفته در تهران نمايشگاه "منشور حقوق بشر کوروش" با حضور احمدى نژاد و مشاور جنجالى اش مشائى برگزار شد. آنچه اين دو در اين روز در باره کوروش بزبان راندند بايد خمينى را در گور لرزانده باشد. کوروش "شاه جهان" و "انديشه هاى کوروش از جنس انديشه هاى پيامبران" تنها جملاتى از اين نمايش بود. اين اولين بار نيست که تيم احمدى نژاد در مانور سياسى از مفاهيم ناسيوناليستى غليظ استفاده ميکند و يا اسلام را با ناسيوناليسم توضيح ميدهد. آيا اين تيم در جمهورى اسلامى قصد دارند روى اسلامى که ديگر کسى برايش تره خرد نميکند روکش ناسيوناليستى بکشند؟ آيا اين جماعت ناسيوناليست شده اند؟ اين مانورها چه جايگاهى در تشديد جنگ جناح ها و راه بدون بازگشت در حکومت اسلامى دارد؟
استوانه و پاره آجر حقوق بشرى عهد بوق کوروش هرچه بوده ميتواند موضوع بررسى باستان شناسان باشد٬ مسئله امروز ما و طبقه کارگر در ايران نيست. حقوق بشر ليبرالى امروز که دنيا خود را با آن تعريف ميکند چيزى جز تعريف بشر و حق او در سرمايه دارى نيست. تکليف اين حقوق بشر بورژوائى را ما کمونيست کارگريها روشن کرده ايم. اين بماند که همين حقوق بشر در بيش از هشتاد درصد کشورهائى که به آن قسم ميخورند نه اجرا ميشود و نه مالکيت خصوصى و مردسالارى و زن ستيزى و مذهب و مرزها و قوانين ميگذارد اصولا اجرا شود. اين هم بماند که دوران طلائى حقوق بشر در زمان جنگ سرد و سياست آنتى کمونيسم بود. بعد از ريختن برج و باروى سرمايه دارى دولتى در شرق٬ خود بورژوازى و بلوک راست حتى ليبراليسم کلاسيک و ارزشهايش را همراه با حقوق بشر پشت سر گذاشت و دمکراسى ليبرالى چيزى جز روکشى زوار دررفته براى توجيه ميليتاريسم و قدر قدرتى راست افراطى نبود. تکليف منشور کوروش و داستانهاى حول و حوش آن ديگر جاى خود دارد.
حقيقت اينست که مانورهاى تيم احمدى نژاد که صداى اردوى راست جمهورى اسلامى را درآورده است اتفاقى نيست. احمدى نژاد و مشائى طرفدار امام زمان که اکنون خود را به کورش کبير هم وصل کرده اند٬ هم اسلام سنتى و حکومتى و هم ناسيوناليسم ايرانى را در منگنه ميگذارد. همينطور اين سياست و مانورهاى پيرامون آن که مرتبا و با بهانه هاى مختلف تکرار ميشود٬ جنبش سبز اسلامى موسوى و شرکا را گوشه ديوار گذاشته است. واقعيت اينست که نه رئيس جمهور حکومت کهريزک و تجاوز و اعدام پيرو "بشر" و "حقوق" هرچند حقير او شده است و نه نور "پيامبر گونه کوروشى" برايش جاى چاه جمکران و "ظهور امام زمان" نشسته است. اينها همان اوباش و قاتلين و تير خلاص زن هائى هستند که بودند. کوروش و ناسيوناليسم را علم ميکنند تا در جنگ جناحى٬ آخوندهاى رقيب و لايه تاکنون متنفذ و سنتى و منفور جمهورى اسلامى را به سايه ببرند. همين ديروز بود که محمد على رامين معاون مطبوعاتى احمدى نژاد گفت که "مصالح نظام اسلامى ميگويد که روحانيت بجاى حزب سازى به مسجد برگردد". کوروش و ناسيوناليسم را مطرح ميکنند تا شعارهاى ناسيوناليستى موسوى و شرکا را مصادره کنند. کوروش و ناسيوناليسم را برجسته ميکنند تا در ميان مردمى که از اسلام و آخوند بيزارند نيرو بگيرند و يا دستکم توهم ايجاد کنند. کوروش و ناسيوناليسم را برجسته ميکنند تا اپوزيسيون ناسيوناليست را سرکار بگذارند و غلغلک بدهند. آخر از سکولارهاى اپوزيسيون تا شاه پرستان و تازه ليبرال دمکراتهاى طرفدار داريوش همايون و ملى اسلاميها٬ همه دوزى از ايران پرستى و خاک پرستى و نژاد پرستى و کهنه پرستى را در هويت سياسى و تاکتيک و سياستهايشان ملحوظ ميکنند. اپوزيسيون راست ناسيوناليست پرو غرب و ملى اسلامى که جملگى در حلقه "حقوق بشر" متحد شده اند٬ امروز الگوى حقوق بشر "ايرانى" خود را کمابيش در همين کتيبه کوروش جستجو ميکنند. خانم شکوه ميرزادگى اين واقعه را "طلوع خورشيد منشور کوروش در ايران" ناميده و مردم را "به ديدار مکرر از اين نمايشگاه" و گفتن و نوشتن راجع به "اين گوهر هويت ملى" دعوت و تشويق کرده است. آرزوى امثال ايشان اينست که ايران قرن بيست و يکمى را براساس موهومات عهد بوق کوروش سازمان دهند. اسلاميها در انقلاب ۵٧ گفتند: "ديو چو بيرون رود فرشته درآيد"! آن "ديو" شاه بود و "فرشته" خمينى! حالا قرار است بزعم ايشان "خورشيد شاه کوروش" در تاريکى اسلامى طلوع کرده است. گويا مردم ايران تا ابد بين الاکلنگ شاه و آخوند انتخابى ديگر ندارند! اين وضع سکولارهاى آن مملکت است.
با اين رويدادها بايد منتظر اتفاقات جالب از هر سو بود. اولا٬ موسوى و شرکا با اين سياستهاى احمدى نژاد و مشائى تبديل به نماينده جهالت شده اند. امروز اين موسوى و شرکا هستند که طرفدار "مراجع تقليد" و "اسلام رحمانى" اند. اين طيف بزرگى از جناح راست است که مدافع حفظ جايگاه رهبر و اجراى اوامرى که اجرا نميشود و مقابله با "بد حجابى" اند. زور حکومت عليرغم هر توحشى به زنان نميرسد اما اين تيم احمدى نژاد است که توسط رقبا متهم ميشود که ظاهرا کارى کرده که در تهران زنان بى حجاب ظاهر شوند. ميگويند چرا نيروى انتظامى در مقابل بى حجابى دخالت نميکند؟ اين حرکات معناى سياسى در تداوم جنگ جناح ها دارد. احمدى نژاد ناچار است براى حفظ تمايزش از رقبا به ناسيوناليسم آويزان شود٬ ناچار است دست به مانور و عوامفريبى بزند٬ اما در عين حال استيصال اسلام در بسيج مردم را عريان ميکند و با توسل به ارتجاع ناسيوناليسم فکر ميکند ميتواند نظام اسلامى را نجات دهد. فرجام اين سياستها براى تيم احمدى نژاد فرعى کردن نقش لايه آخوندى و سنتى در جمهورى اسلامى٬ برکشيدن آخوندهاى طرفدار جناح خودش و تمرکز قدرت سياسى و اقتصادى در دست دولت است. متقابلا فرجام اين تقابل براى بخش مهمى از اردوى راست٬ که جملگى پشت خامنه اى عليه احمدى نژاد سنگر گرفته اند٬ حذف و يا تابع کردن تيم احمدى نژاد به سياستهاى قديمى و سنتى تر جمهورى اسلامى است.
اما موسوى و سبزها بدجورى در مخمصه افتاده اند. نه ميتوانند به سنگر تبليغات احمدى نژادى بخزند٬ نه ميتوانند بدليل نفرت مردم از اسلام و آخوند و حکومت به مدافع دو آتشه واتيکان اسلامى و جناب رهبر متحول شوند٬ و نه ميتوانند با پند و اندرزهاى اخلاقى و استراتژى انشالله گربه است کارى را پيش برند. تا اطلاع ثانوى موسوى و سبز اسلامى نميتواند وعده اجراى قانون دهد. آنها در مقابل راست افراطى ميتوانستند وعده اصلاحات و اجراى قانون بدهند و به اصلاح طلب حکومتى معروف شوند. اما وقتى راست خودش پرچمدار دفاع از آخوند و مقابله با فعال مايشائى تيم احمدى نژاد زير پرچم خامنه اى است٬ سبز کار زيادى جز مظلوم نمائى و افشاى دروغ از دستش برنمى آيد. نوبت "عقلاى راست" و در حاشيه آنها سبزها وقتى ميرسد که کار تيم احمدى نژاد تمام باشد و يا از صحنه خارج شده باشد.
و اما مردم دراين بازى جاى مانور بسيار دارند. زنان منتظر اين هستند که به هر دليل و بهانه اى روسرى و توسرى اسلامى را پس بزنند. اگر حجاب پس رفت برگرداندن اش حالا حالا وقت لازم دارد. جوانان ميخواهند دست اوباش سرکوبگر خيابانى از سرشان کوتاه شود و خوب ميدانند از فرصتها چه بهره اى ببرند. مردم منزجر از اسلام٬ وقتى حکومت ساز ناسيوناليسم بزند٬ آنها اسلام را دفن ميکنند. بجز معدودى متحجر اسلامى و وابسته به اين و آن جناح٬ کسى پايبند حفظ ارزشهاى اسلامى نيست. مردم کوروش بازى تيم احمدى نژاد را ضديت با خامنه اى ترجمه ميکند. آخرين سلسله پادشاهى پهلوى مدافع کوروش "شاه شاهان" که وعده داده بود "کوروش آسوده بخواب ما بيداريم" را کارگران و مردم انقلابى انداختند و بيرون کردند. اگر شاهى هست همان حاج سلطان خامنه اى است که امروز در مقابلش کوروش موهوم شاخ شده است. اين معادله و مانور احمدى نژاد براى مردم منزجر از اسلام و حکومت اسلامى قابل درک است. اين مردم در مقابل احمدى نژاد مدافع اسلام و آخوند نميشوند و اين را تيم احمدى نژاد بهتر از هر کسى ميداند.
و بالاخره مانور و مانيپولاسيون تيم احمدى نژاد حول ناسيوناليسم بيانگر اينست که ناسيوناليسم يک گرايش واقعى در جامعه است. اين ناسيوناليسم امروز اگر در حکومت از زبان رئيس جمهورى در قالب کوروش "شاه جهان" خودنمائى ميکند٬ فردا در قالب پان ايرانيسم و نژاد پرستى ايرانى رخ نشان خواهد داد. جنبش طبقه کارگر و آزاديخواهى در ايران بايد اين رويدادها را در متن جنگ قدرت جناح ها و مانورهاى سياسى آنها با هدف بقاى نظام ببيند و فرصت ندهد که بار ديگر ارتجاعى ديگر به کمک خيل بورژوازى در حکومت و در اپوزيسيون مسير مبارزه را به کجراه ببرد. نه "اسلام امام زمانى- کوروش کبيرى" و نه "اسلام رحمانى" و نه ناسيوناليسم ايرانى در کليت خود پاسخ فقر و فلاکت و اختناق نيست. ناسيوناليسم و اسلام قالب ايدئولوژيک و طوق بردگى دولتهاى ديکتاتورى سرمايه دارى براى استثمار و سرکوب طبقه کارگر و پر کردن جيب سرمايه داران "وطنى" است.
کارگران کمونيست و مردم آزاد انديش بايد معناى سياسى اين ناسيوناليسم کوروشى را در جنگ فراکسيونهاى بورژوائى بشناسند و براى تقابلهاى خونين جناح هاى اسلام سياسى که ديگر به آخر خط رسيدند آماده باشند. ناسيوناليستهاى متوهم اپوزيسيون را با توهمات نستالژيک شان بايد به حال خود گذاشت. در متن جدال اسلاميون مدافع آخوند و دستگاه لفت و ليس آخوندى با مهديون و امام زمانى هاى تازه کوروش کبيرى٬ بايد صداى خرد شدن پيکره حکومت اسلامى را شنيد و براى يکسره کردن کار اين لاشه متعفن دست بکار شد. مانور ناسيوناليستى در تيم احمدى نژاد تشديد تقابل جناح هاى حکومتى براى نجات نظام منحوس اسلامى است. اين تقابل بايد به نفع طبقه کارگر و سوسياليسم و کمونيسم کارگرى فيصله يابد. *